برای سیدم
گر عاقبت کار چنان است که ذاکر را بود
من مرید وی ام از اوست مرا تار وجود
تا که بشنید دل غمزده ام نام و را
بر لبم هر غزلش رقص کنان گشته سرود
یا علی مدد
گر عاقبت کار چنان است که ذاکر را بود
من مرید وی ام از اوست مرا تار وجود
تا که بشنید دل غمزده ام نام و را
بر لبم هر غزلش رقص کنان گشته سرود
یا علی مدد
بَس کُن رُبآب حَرمله بیدآر میشَود
سَهمَت دوبآره خَنده ی اَنظآر میشَود
بَس کُن رُبآب ز گریه حآلِ تو بهتَر نمیشَود
این گریه هآ برآی تو [اَصغَر] نمیشَود
بَس کُن رُبآب سَر به سَر غَمـــ گُذآشتی
اَصلا خیآل کُن
اَصلا خیآل کُن
اَصلا
خیآل
کُن
که تو [اَصغَر] نَدآشتی ..
پی نوشت :
هـ ـــیـــ ــس !
آهـــــ ــــستـ ه تــَر چکش بر نعـــل هـــای تـــازه بزن
اَصغَرَمـــ بیدآر میشود ـ .........
دلشوره های من درست از همین حالا شروع شده ارباب ... غبطه میخورم
که اولین کسی که گذارش به تــــــــــو افتاد حــُّــر بود ... من نه حــّرم نه
زهــیــر , نه حتی قطره ای از معرفت وهب نصــرانی را دارم... اما یه دلخوشی
دارم که چشمانم اینروزها از مصیبت تان چون رود جیحون است ... دلخوشم
که شما فرمودی : انا قتیل العــبــرات
+ این روزها از من تنها تصویر گنگی از اشــک مانده
حال و هوای چهره تان غم گرفته است
احساس میکنم دلتان هم گرفته است
این روزها مگر چقدر گریه میکنی
سر تا به پا عبای شما نم گرفته است
این روزها نه روز عزا نه شهادت است
آقای ما برای چه ماتم گرفته است
آقا خودم شدم متوجه ولی چه زود
قلب شما هوای محرم گرفته است
آقــا قـرار شــاه و گــدا هسـت یادتـان ؟
آری همان شبی که زدم دل به نامتــان
مشهــد، حــرم، ورودی باب الجــــوادتان
آقــا دلـــم عجــیـب گرفـــــته برایـتــــان
سیدم یادت تو دلم غوغا میکنه این روزا ... بگو که وقت وصال نزدیکه ؟
یا اهل العالم .... یا اهل العالم ...
قتل الحسین و بکربلا عطشانا !
دیگه چی میتونم بگم ؟
غایب همیشه حاضرم سلام
سیدم میدونم غربت دل خودتونه که امشب منو کشونده پای چوبه ی دار ...
نه اینکه من لایق نوشتن برای شما باشم نه ...
گفتم چوبه ی دار !
اره ، داری که با ریسمان غربت مولا مون اقا امیر المومنین ع
دل و احساسات دیوونه هاتو به مسلخ عشق میبره ...
هر مناسبتی که تو این مدت سپری شد
همگی مصایب آل علی بودن که به خاطر نسبتشون با این آقا پیکراشون تیکه تیکه شد ...
رفتیم تو هیئتا !
بر سر و بر سینه زدیم ، لطم زدیم ، گریه کردیم ، یا حسین ها گفتیم ، و با ماه وفا بیعت ها بستیم
با بی حیایی برای مادرتون روضه خوندیم و از داغ علی ها سینه زدیم
خیال کردیم اگه هی زیارت عاشورا بخونیم و انی سلم لمن سالمکم و تکرار کنیم شق القمر کردیم ...
با هر لطم زدنمون دلمون و خوش کردیم که دیوونه ایم
رفتیم اومدیم گفتیم شنیدیم ولی کو ؟
کو نوای اشنایی که داغ دلامون رو دمی مرهم بذاره ؟ ![]()
بازم دلم برات پر میکشه ... رو ویرونه های دل نازنینت داره پرسه میزنه
ویرونه هایی که برای رسیدن بهشون ار تمام ابادی های زندگیم گذشتم ...
به ولله گذشتم نفسم
اینو تمام اونایی که منو میشناسنم میدونن
امشب باز دلم هوای لعن کرده .
نمیدونم چرا بعد اینهمه دلتنگی و حرف شنیدن از غریبه و اشنا بجای درد دل و گلایه و ....
دلم هوا لعن کرده کرده ...
اللهم العن جبت و الطاغوت بعدد فضائل حیدر
بر ابابکر و عمر و عثمان و عایشه و ابن ملجم لعنت
خودتون بهم یاد دادین بزنم به سیم اخر
این روزا وقت اذان وقتی دلم هوای حرم بی بی معصومه رو میکنه ،
دیگه نمیتونم با خیال راحت تو کانال های تلویزیونی دنبال پخش مستقیم نماز از حرم مطهر باشم
این و اونایی که دیدن میفهمن که چی گفتم :
چطور ممکنه اونی که بهت انگ کافری زد بیاد و بگه الله اکبر ؟
اره همون
همون که خودت میدونی
چطور اونهمه ادم بهش اقتدا میکنن سیدم ؟
باز جیگرم اتیش گرفته .
همه چیز تو این دنیا ما ها رو بازی داد .
بازی ای که برنده نهایی اش شما بودی و تماشاگرای خسته اش ما ...
بی بی به اسمت قسم خانوم دیگه خسته شدم خلاصم کن ...
اخه تا کی ؟ تا خون خوردن و حرفی نزدن ؟
تا کی هر روز داغ دل و با ضجه موره مرهم گذاشتن ؟
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود لیک به خون جگر شود
صد بار خدا مرثیه خوان کرد مرا
در بوته ی صبر امتحان کرد مرا
هرگز نشکست پشتم از هیچ غمی
جز مرگ تو که ناتوان کرد مرا
بذار همه ردم کنن ... هیچ کس تحویلم نگیره ...
زخم زبونم که تا دلتون بخواد داریم میشنویم ...
مرا ملامت اغیار و عشق روی یار بس است
جواب اهل ملامت مده به بحث و جدل
باشه چشم .. کاری به کسی نداریم ... فقط شما و اربابتون ...
بذار هر کی هر چی میخواد بگه
آخه :
نقاب چهره ی یوسف رود کنار بس است
آقا جانم :
روز آخر رمضانه
از سر جیگرم میگم این حرف و :
آقا جانم !
به عشق روی تو مردن هزار بار کم است
که گفته دادن یک جان برای یار بس است ؟
اصلا من نمیدونم دارم چی میگم و از کجا میگم
مثل همون موقع ا که وقتی می دیدی اونچه رو که کسی ندید ، از هر دری میگفتی
از ارباب
از مادر
از قمر منیر بنی هاشم
از بی معرفتی ما
از خودتون
وای که چقدر دلم واس اون هروله ها پر میکشه
سیدم !
دیوونه هاتو دریاب
علی علی علی حیدر مدد
![]()
![]()
![]()
دریا شدی و از بر این خاک گذشتی
با خنجری از دیده غم چاک گذشتی
با عشق میان دل غمدیده نشستی
چون اشک از این دیده غمناک گذشتی
یک لحظـــه بمـــــان خـــوب تو را درک نکــــردم
ای انکه ز محدوده ادراک گذشتی
دنبال تو فرسنگ به فرسنگ دویدم
همبال خیال از سر افلاک گذشتی
ای همسفر خوبترین لحظه عمرم
از دوست چه دیدی که از این خاک گذشتی
--------------------------------------------------***-----------------------------------------------
چرا هيچي عوض نميشه سيدم ؟
چرا اين نوشته ها اين حرفا اين افكار عوض نميشن بعد اینهمه سال ؟
چرا ديگه جايي نمي نويسن كه آ سيد جواد لواء الزينب برنامه داره ؟
چرا نمي نويسن آ سيد جواد شيفتگان برنامه داره ؟
چرا هر چی میخوام قلم و به زاری و تضرع نچرخونم باز این اشکها منو میکشونن به نا کجا آباد غمت ؟
چقدر بشينم اين سي دي ها رو نيگا كنم باميد اينكه از خواب بيدار بشم و ببينم تو هستي ؟
هروله هات و ميشنوم .
خس خس سينه ات و هم ميشنوم وقتي ميگي :
یا حسین غریب مادر ...
خطوط تو چهره ي معصومتو كه حاكي از درده ميبينم وقتي ميگي :
خوش آن روزي از اين زندان رهم
سر به خاك پاي آزادان نهم
سيد تو رو خدا پاشو . تو رو به شهید امروز قسم پاشو .
محرم ....
کاشان ...
دیوانگان ...
باورم بشه که شما سکوت کردی این روزا ؟
باورم بشه که این روزا تو هپروت خیال با یاد شما مستی كرديم ؟
اصلا بعد شما مستي كرديم ؟
تو و خاك ؟
تو و سكوت ؟
سيدم پاشو
پاشو
پاشو
ديگه به كي بگم دردمو ؟
------ همـــــــه خيـــــــــال ميكنن كه من ديگــــــــــه كــــــم آوردم -----
ديگه ياد شما نيستم
ديگه كمتر در مورد شما مينويسم
ديگه حرفي براي گفتن ندارم
واژه هاي درد تموم شدن
خيال ميكنن به حرفایی كه مدام بهم ديكته ميكردن رسیدم
ولي به ولله قسم به گريه هامون قسم به سر شكستنامون قسم به هروله هامون قسم
به لطم زدنامون قسم به خون مطهرت قسم
هنوز در به در اون جسم بي حركتم كه رو دستهاي عاشقات تشييع شد .
سيدم باز هم حرف هميشگي :
تو رفتي ولي داغ تو ماندني است .
آخخخخخخخخخخخ
اینم محرم ۹۰
بدون حضور شما چه جوری آخه ؟
آقا ... مولا ... از زبون همه رفیقام میگم :
مجنون شدم که راهي صحرا کني مرا
گاهي غبار جاده ي ليلا، کني مرا
کوچک هميشه دور ز لطف بزرگ نيست
قطره شدم که راهي دريا کني مرا
پيش طبيب آمدهام، درد ميکشم
شايد قرار نيست مداوا کني مرا
من آمدم که اين گره ها وا شود همين
اصلا بنا نبود ز سر وا کني مرا
حالا که فکر آخرتم را نميکنم
حق ميدهم که بنده دنيا کني مرا
من، سالهاست ميوه ي خوبي ندادهام
وقتش نيامده که شکوفا کني مرا
آقا براي تو نه ! براي خودم بد است
هر هفته در گناه، تماشا کني مرا
من گم شدم ؛ تو آينهاي گم نميشوي
وقتش شده بيائي و پيدا کني مرا
اين بار با نگاه کريمانهات ببين
شايد غلام خانه زهرا کني مرا
شاید ...
هم نفس
دوباره یه نیمه شب بارونی و بیقراری های این خادم در به در
هنوزم بعد گذشت اینهمه روز و ماه و سال / داغ دلم تازه تازه است ...
عكستون روبرومه و صداي هروله هاتون بي هيچ واسطه اي تو گوشم پيچيده
عطر خوش سيدي تون با همون یه نصفه شال يادگاري كه از دور دست ها بهم رسيده
فضاي معنوي خلوتم و صد چندان كرده
و اشكهاي بي امونم ...
آره آقا !
باز قصه ي دربه دري و دلتنگيه ... باز قصه ي روزي هزار بار مردن و زنده شدنه ...
نه ...... نه ........ روزي هزار بار مردن نه ، لحظه اي هزار بار مردن و زنده شدن .
چنان مردنی که ماههاست سکوت کردم و حتی دستمم به قلم نمیره بیام و چیزی بنویسم ...
آخه بیام بگم چی ؟ بگم شما رفتی و ما هنوز ...
اومده بودم باهات درد دل كنم ولي يه آن خیلی چیزا رو یاد اوردم و لال شدم ...
اومده بودم از دلتنگي هام بگم ياد دلتنگي هات افتادم .
اومده بودم از غم و غصه هام بگم ياد غم هاي تو دلت افتادم و نفسم بند اومد .
اومده بودم از در به دري بعد رفتنت بگم ياد ..... افتادم .
اومده بودم از زخم هاي كوچيك و بزرگ دلم بگم ياد زخم كاري دلت افتادم كه تیشه به ریشه ....
ميخواستم از نامردمي روزگار بگم ياد كاشون و اصفهان و .... افتادم
کم اوردم
داغون شدم
ولی چرا نمردم خدا میدونه !!!!!
خواستم بگم تنها موندم ، ياد بيمارستان پاستور افتادم ...
خواستم بگم درد دلام زیادن یاد .....
گفتم اصلا بذار از غربت بگم ...
الله اكبر ....... غريبي نگاه دم آخرت شرمگينم كرد .
اصلا خواستم بگم سيد هي دارن بهم خرده ميگيرن كه بسه چه خبرته ؟ تموم نشد این حکایت اشک و آهت بعد اینهمه سال ؟ تا کی میخوای بیای اینجا و روضه بخونی ؟
ديدم بابا قبلا جوابمو دادي :
آقام بیاد این حرفا دیگه معنا پیدا میکنه !!
لب باز كردم مويه كنم ضجه بزنم ، صدات پيچيد تو گوشم :
عمه عمه عمه ........ بابا بابا بابا ......
سريع اشكامو پاك كردم . مثل بچه كوچولوهاي تو كربلا كه نميخواستن عمه جانشون صداي گريه شونو
بشنوه آستين به دهن گرفتم و زير لب خوندم :
قهر نکن
قهر نکن
قهر نکن با منه درد آشنا
***
قرآن رو باز ميكنم كه به جاي اشك ريختن برات قرآن بخونم :
بسم الله الرحمن الرحيم
..................
ولي دل آروم و قرار نداره . امشب شب عجيبيه .
باز همون يه مشت تربت جلو رومه و عطرش تو اتاق پيچيده .
خوب كه دقت ميكنم ميبينم بو آشناست .
دیگه همه ی این بچه هایی که میان اینجا از بر شدن کلمه به کلمه ی حرفامو
بذار بگن ما خيالاتي شدیم . بذار بگن داریم خودمونو الكي خوش ميكینم .
بذار بگن شما ديگه نيستي !
سيدم ..... درسته كه اين خاك يه مشت بيشتر نيست ولي به گمونم براي دفن كردن دل من ،
كه ديگه چيزي ازش نمونده كافي باشه .
چشمامو ميبندم و دلم و ميكشم تو هيئت
ولی نه کاشون
نه قم
نه مشهد
نه هیچ کجای دیگه
هیئتایی که شبونه تازه بعد رفتن همه با مادرت بپا میکردی و ....
نفس نفس ميزني . منم مثل خودت . هروله ميكني . هروله ميكنم .
تو نگاه ميكني به دور دست ها و ميبيني .....
ولي من نميبينم . ديدم كوره . شايدم ميبينم و نميشناسم .
بعد اينهمه حسين حسين گفتن مياد كنارم بهم ميگه بابا من پسر حسينم .
از كنارش رد ميشم ... آخ آخ آخ ....... الله اكبر ...
سيد به ولله اگر ميدونستم اين مستي و شو رو شين قراره قاتلت بشه خودم پيش مرگت ميشدم
و نمي موندم كه اين شباي سوت و كور و تحمل كنم .
اگر ميدونستم كه به جرم عشق و عاشقي قراره بكشنت به دست و پات مي افتادم که ......
***
انگار سالهاست مرده ام .
نميدونم چند ساعته كه دارم زمزمه ميكنم :
آقا
آقا
قهر نکن
قهر نکن
قهر نکن با من درد آشنا
اما هنوز تشنه ام . تشنه ي همين زمزمه . اذن گفتن مصرع بعدي بهم داده نميشه .
اذن دخول ؟
واي سيد مصرع بعدي نه . اين كه شعر نيست . حرف دله حرف دل ...............
امشب روح سر گردونم داره زمان رو مرور ميكنه ...
همون زمانی رو که گذشت ...
بازم اين حس مسموم اومده سراغم .
باشه آقا سید صلوات ميفرستم و واگذار ميكنم به عمه جانت .....
پلك هات هنوز سنگينه . اما دلت نه ..... دلت آروم و سبكه
گهگاه لبت تكون ميخوره
عاشقی یعنی همین که داری میبینی
خدايا !
نميگم به چه جرمي اينطوري مورد عتابمون قرار دادي چون ميدونم جرممون چيه .
نميگم چرا اينقدر خون به جيگرم شد تو اين هزار سال
چون ميدونم ......
فقط امشب ميخوام ازت گله گي كنم كه چرا دردمو کاری نکردی ؟
خواستی بی عرضگیمو به رخم بکشی ؟ میدونم خودم ... میدونم ....
مگه هزار بار سر همون سجاده خيسه بهت نگفتم خدايا به حسينت قسم منو ببر جهنم ولي ببر
فقط منو ببر . ديگه تاب موندنم نيست .ديگه دلم به چيزي جر كرمت خوش نيست
خدايا امشب به دل پريشون عمه جان قسمت ميدم
به پيشوني پينه بسته ي دخت علي و به پاشنه هاي پر از زخم و خار دردانه ي حسينت قسمت ميدم
كه فاطمیه ی امسال و نبينم
چرا ؟
چراشم میگم که بدونن اونایی که ...
سیدم نباشه کی دستمونو بگیره و صاف ببره در خونه ی بی بی ؟
بی بی جان :
به احترام رازق حسینی ها و به احترام اشكهاي مهدي جانت
يا اين نفس بي ثمر و لايق صدا زدن اسم مقدست كن يا بگيرش
خانم ديگه خسته شدیم از لفظ بازي .
دست های خالیمو خودتون بگيرید مادر جان ![]()

لباس مشکی ما را به دستمان بدهید
به ما حسینیه ی روضه را نشان بدهید
مرا که راهی بزم عزای اربابم
برای زود رسیدن کمی توان بدهید
اگر خدای نکرده در آخر خطم
به جان اشک سه ساله مرا امان بدهید
نماز گریه ی ما با امامت سقّاست
به روی مأذنه ی کربلا اذان بدهید
برای آنکه بمانم همیشه بر درتان
به کلب قافله ی عشق استخوان بدهید
قسم به حرمت چشمانتان اگر مُردیم
به روی سنگ حسینیه غسلمان بدهید
دوباره دل بیقراره / امشب عنایتم کن / آقا اجابتم کن/ زدم قید خودم رو
بکـــش و راحتــــم کــــن
....
همیشه دل بی بی زهرا رو شکوندم
حرمت همه ی خوبیاتو شکوندم
با گناه و بدی و پلیدی و شتی
پل عبور تا کربلا رو شکوندم
...
دلم برا حرمت پر میزنه
همه اش به این در و اون در میزنه
هر شب به روضه ی تو سر میزنه
سالااااااااااااااااااااار زینب
سالاااااااااااااااااااار زینب
...
نمیخوام بیتو بمیرم / بیا برس به دادم / این شده اعتقادم
اگه برات بمیرم ... تا ابد زنده یادم
...
آرزومه به پای تو زیبا بمیرم
آرزومه یه شب عاشورا بمیرم
قسمت اگه نشد تو کربلا بمیرم / آرزومه تو مشهدالرضا بمیرم
...
از گناه و بدیم آقا خسته شدم
از همه دور و بری هام خسته شدم
از دوری کرب و بلا خسته شدم
سالااااااااار زینب
دلم برا حرمت پر میزنه
همه اش به این در و اون در میزنه
هر شب به روضه ی تو سر میزنه
سالااااااااااااااااااااار زینب
سالاااااااااااااااااااار زینب
...
کرب و بلا بسه دوری / ببین دلم گرفته / دلمو غم گرفته
خواب و قرار و از من عشق حرم گرفته
وقتی عشقتو بین دل من نهفتی
از غم دوری حرم چیزی نگفتی
کربلا بگو مگه بدها دل ندارن ؟ چرا فقط به قرعه ی خوبا میفتی ؟
یعنی میشه توی صحنت بمیرم ... من حاجتمو از عباس بگیرم
منی که عمری به عشقش اسیرم
دلم برا حرمت پر میزنه
همه اش به این در و اون در میزنه
همه اش به روضه ی تو سر میزنه
سالااااااااااااااااااااار زینب
سالاااااااااااااااااااااار زینب
سالها گذشت ... سالهايي كه فقط عاشقات فهميدن چجور گذشت ... پُر از بي قراري و انتظار ...
مَشتي بعد اينهمه سال لعنتي ، تازه باورم شد که ديگه برنمي گردي ...
فهميدم مرگ يعني چي!
مرگ مرگه ... وقتي رفتي زير خاك يعني همه چي تمومه ...
تا همين پارسالا باور ميکردم تو که هميشه كنارموني / ولي حالا ... حالا ديگه باورم شده كه نيستي
سيد مگه قسم ندادم، مگه نگفتم اگه بري ...
اي بابا ... اينهمه ساله دارم ميگم و ميگم و ميگم ...
اينهمه سال گذشت ... فك ميكردم صورتمو باسيلي سرخ نگه داشتم ...
اما هرکي منو ديد ...
هرجا رفتم به ياد تو رفتم، هرجا بودم به خاطر تو بودم ...
سيد هر جاي قم و كاشون و اصفهان كه رفتم رد پاتو ديدم
تو روزاي اوج بيماريت که بودي به همه چي فکر ميکردم جز به جدايي ... جز به نبودنت ... جز به نداشتنت
اگه اسم نوكر رومونه ... همه از بركت وجود توئه سيد ...
ذکراي طوفانيمون، شور حسنيمون، هروله با ذکر بين الحرمين ... اي داد بيداد ...
نميدونستم همه اينا مقدمه رفتنته سيد ...
هنوزم يا حسين غريب مادرتو در حد همون چند تا كلمه زمزمه ميكنم ...
آخ به كي بگم كه تا گفتي : چو در دل دارم تمناي کربلاي حسين .... یاد نای بریده تو و اربابت افتادم ...
بماند ... بماند برا دل در به در خودم ...
اومده بودم بگم : سيد اينبار نمي گم منتظرتم برگردي ...
اينبار تو منتظر من باش ...
... ميام ... بي تو نميشه زنده بود
یا حسین غریب مادر بوده ذکر آخر او جون دادن برای زهرا بوده فکر آخر او
تموم عاقل نماها می زدن انگ جنونش اما از شما چه پنهون همشونن مدیونش
اگه که تموم دنیا خطابش کردن دیوونه همیشه حرف دلش بود بی خیال این زمونه
خلاصه ذاکر ارباب رفت و دیگه بین ما نیست اما یادش و خیالش هیچ موقع از ما جدا نیست
***
گر عاقبت کار چنان است که ذاکر را بود
من مرید وی ام از اوست مرا تار وجود
تا که بشنید دل غمزده ام نام ورا
بر لبم هر غزلش رقص کنان گشته سرود (سبا)
حرف آخر اینکه :
آی رفقا آی رفقا دعا کنید پاک بمونیم مثال ذاکر همگی راست و حسینی بخونیم

دلش از عشق مي رنجيد ؟ هرگز
به جز با عشق مي خنديد ؟ هرگز
کميل و ندبه اش از ناله پر بود
ولي از زخم مي ناليد ؟ هرگز
در آن سجاده و در آن نمازش
کسي را جز خدا مي ديد؟ هرگز
به من گفتند چنان از شوق پر بود
جز از يارش نمي فهميد هرگز
و من گفتم شهيدم با خدا بود
و جز از او نمي ترسيد هرگز
به من گفتند او ثابت قدم بود
به جز در سجده مي لرزيد؟ هرگز
چقدر او کار کرد تا بي ريا شد
به دنيا اندکي چسبيد ؟ هرگز
در آن چشمان خيس و پر يقينش
نديدم ذره اي ترديد هرگز
به ما مي گفت از معراج اما
نديدیم آنچه او مي ديد هرگز
همان چشمان سرخي کز سر شوق
دگر شبها نمي خوابيد هرگز
نگوييدم چرا به آسمان رفت
دگر اينجا نمي گنجيد هرگز
بعضي اسامي و کلمات هستن تا به گوشمون مي خورن ...
هزار و يک اسم و کلمه و خاطره ديگه پشت سرش ... معنا پيدا مي کنه ...
به عنوان مثال .... وقتي مي شنويد حسين ( ع ) ...... فکر و روحتون ....
تا کجاها پرواز میکنه ؟
اسم نازنين اربابمون حسين ( ع ) ..... کرب و بلا .... بی بی زينب ( س )..... عطش ..... عاشورا ......
هيئت ..... سينه زني ..... خادمي .....اسپند .... تکيه ..... آ سید جواد !
يا اسامي زيباي دیگه .... علي ( ع ) ..... زينب ( س ) ..... رضا ( ع ) ..... مهدي ( ع )......
یاد چی می افتید ؟ دلتون چجور میلرزه ؟
حالا تصور کنيد ....
فکه ..... خاک هاي رملي ..... دو کوهه .... گردان تخريب .....حسينيه حاج همت .....
چه میدونم ... شلمچه .... طلائيه .... هويزه .... و ......
شهيد .... شهادت .... گلزار شهداء .... قطعه 26 .... شهدايه گمنام ....
سيد مهدي ..... و سید مهدی ها !
باز چی شد .... دلاتون کجاها رفت .... چیا به خاطر قشنگتون رسيد ....
آره ... میدونم !
قم ! قبرستون نو ... شهید راه عشق : آ سید جواد ذاکر ...
***
15 رمضان که مي رسه ... ذهن ها مي ره .... به يک جا .... حسن ( ع ) ....
اسم زيبايه حسن ( ع ) ياد آور چيه .... غربت .... مظلوميت ....
دردانه زهرا ( س ) و علي ( ع ) .... سيد جوانان اهل بهشت ....
نه ...نه ... نه ...
مي گن شب قدر ... شب مادرمون زهرا ( ع ) ست ....
اين شب ها .... مناجات ما ... زهرا ( س ) ست ...
اسم حسن ( ع ) که مي آد ... فقط يه اسم ... براي من ... تداعي میشه : مادر ( س )
کوچه بني هاشم .... چادر خاکي ..... اشکهای بیصدا .... یه شهر نامرد ...
اومدم بگم دخیل های بسته نشده زیاد شده اند ...
چرا ..... چرا ..... چرا ضریح نداری ؟
آقــــــــــــــــا
مهربونی شما ... از دستگیریتون پیداست ...
بگیر دست ما رو ...
تو رو خدا ... آقا ... آقا ...
یه نیم نگاه آقا ... آقا ...
یه کربلا آقا ... آقا ...
گرچه
از من ندیدی غیر نامردی / ولی آقا جون ولم نکردی
هر وقت ز غصه / دارم می میرم
میام تو خیمه آروم میگیرم
آروم جونم ... ای مهربونم ... بذار آقاجون ... سگت بمونم
سلام آقا سید
چیکار کنم گاهی بد جور نبودنت رو حس میکنم ... طوریکه باز لب به شکوه باز میشه و شما ازم دلگیر ...
دل به یادتون گرفته زمزمه ، بازم به اون احوالات بد که خودت بهتر میدونی دچار شدم ....
آره دوباره بی قرار شدم ، دوباره پُر توقع شدم ، دوباره پر کشیدم به خاطرات قدیمی و ....
ماه رمضونم کم کم به نیمه هاش رسیده و چند روز دیگه تموم میشه
اما آقا سید
مگه هر سال شبای قدر و شهادت باهم زمزمه نمیکردیم ؟
حسین ارباب بی همتا ... علی گوید علی گوید
به عشق حضرت مولا ... علی گوید علی گوید
علی یا علی ... علی یا علی ... علی یا علی مولا
حالا تنها تنها چجوری ... با کدوم دل و دماغ ... این ذکرا رو .... ؟
نذار از اون قسم ناجورا بدم که باز شب بیای به خوابم و چپ چپ نگام کنی
یه عنایتی که خرابه دلم
یه عناااااااااایتی ... که خرابه دلم
بدیمو نذار به حساب دلم
راستی بدون ماها ... بدون هم گریه هات اونجا خوش میگذره ؟ حالت رو به راهه ؟!
حال من خوبه ... اما ...
میگم حالم خوبه اما شما بشنو و باور نکن ...
سید این روزا خیلی تنها شدم البته گلایه ندارم چون تنهایی ، تنها دوستیه
که هرگز منو تنها نذاشته ... در هیچ شرایطی حتی وقتی از عصبانیت
هر چی دلم خواست بهش گفتم اون دم نزد ...
سید بالا غیرتا جواب این یه سوالمو بدهم بده : تا کی قراره دور از شما باشیم ؟
مایی که همیشه بهت فکر میکنیم و ... الباقی شو فقط خدا میدونه !
اما مَشتی خودمونیم تو که نمیخواستی بمونی پس چرا کلی قرار
باهامون گذاشتی ؟ چرا قول و قرارامونو تو هر مجلسی که خوندی گفتی و موندگار کردی ؟
چرا دلمو به نموندنی ها خوش کردی ؟
هر وقت یاد اون قرارها می افتم هق هق میزنم زیر گریه ... اما از اون هق هق ها که بر عکس
اسمش اصلا صدا نداره ... میدونی که ؟
درسته گلایه ام بی اساسه ... چون تو از موندن نگفته بودی ، هیچ قولی هم
نداده بودی ... همیشه هم حرفت حرف رفتن بود ...
پس بذار از خودمون گلایه کنم که چرا ازت قول نگرفتیم واس موندن ؟
گرچه ما همیشه بیادتیم ...
وقتی میگم ما .... منظورم بچه های این میخونه اس که منو با همه
بی معرفتیم تحملم میکنن و دم نمیزنن ...
اما آقا سید دلم از بعضی ها صاف نمیشه ، ازاونا که
سنگتو به سینه میزدن و بعد همشون شونه خالی کردن ، حتی توی
ختم قرآنت هم شرکت نکردن ... یادشون رفته با اسم سید جواد ذاکر
چه ها که نکردن ... مهم نیست . ..
سیدِ یتیمِ من تو به ما چیزای زیادی یاد دادی و آخریش هم صبر و استقامت در برابر دردِ بی درمونه ...
پس برسم خودت بازم سکوت میکنم
و فقط میگم حواله ی اونایی که ما رو یتیم عشق کردن به خود حضرت عباس ع ...
علی علی
عشق سوزان است بسم الله الرحمن الرحيم
هر که خواهان است بسم الله الرحمن الرحيم
دل اگر تاريک اگر خاموش ، بسم الله النور
گر چراغان است بسم الله الرحمن الرحيم
نامه اي را هُد هُد آورده ست آغازش تويي
از سليمان است بسم الله الرحمن الرحيم
سوره ي واليل من برخيز و والفجري بخوان
دل شبستان است بسم الله الرحمن الرحيم
قل هو الله احد قل عشق الله الصمد
راز پنهان است بسم الله الرحمن الرحيم
گيسويت را باز کن انا فتحنايي بگو
دل پريشان است بسم الله الرحمن الرحيم
اي لبانت محيي الاموات لبخندي بزن
مردن آسان است بسم الله الرحمن الرحيم
ميزبان عشق است و واي از عشق ! غوغا مي کند
هر که مهمان است بسم الله الرحمن الرحيم
***
... همدلای عزیزم سلام ...
اومدم بنویسم عذر میخوام بابت این غیبتام ... دیدم لازم به گفتن این حرف نیست ... چرا ؟
چراشو بارها گفتم و شما هم خوندین ... دیگه اونایی که با میخونه اند کاملا میدونن که این خادم رو سیاه اختیارش دست خودش نیست واسه نوشتن و اومدن و حرف دل زدن ...
چون یه خادم رو سیاهه ... یه غلام حلقه به گوشه که اگه بگن بمیر مرده و اگه بگن بمون ...
یه روز یه معامله کردم با اربابم و سیدم ، اینکه هر وقت غلطی کردم که دل نازنینشون شکست
بهم بفهمونن ... منو سر خود رها نکنن ...
... روشونو ازم بر نگردونن ، منو برگردونن ...
... هر طوریکه شده ...
... هر جور که صلاح میدونن ...
... هر جور دوس دارن منو تنبیهم کنن ، فقط منو از در خونشون و از این میخونه نرونن...
... که اون روز روزه مرگ همه چیه ...
هرچند ...
.
.
.
یه عزیزی دیشب یه حرفی زد داغونم کرد ...
گفت کسی رو میشناسه که خواب سید و دیده که داره موهای بی بی سه ساله شو شونه میزنه ...
بماند که حتی با دیدن این خوابه هم آدم نشده ....
میشه این حرف و شنید و یخ نکرد ؟
التماس دعا
علی مدد

ادعای دوستی دارم ولی ای وای من
روز و شب ها گریه کرد از دست من مولای من
روزها رفت و من از مولای خوبم غافلم
هرکسی را جا داده ام من در دلم
آری !! تقدیر این دل را به دست خود بنوشته ام
من هزاران بار قلب مولای خود بشکسته ام
مظلوم آقام، غریب آقام، بی کس آقام، با معرفت آقام
ای سفر کرده، که رفتی به یقین میایی
مادرت ناله زنان منتظر مَقدم توست
آی مَردم !! آی مَردم !!
ما به فکر سرور خود نیستیم
غصه دار ِ غصه های دلبر خود نیستیم
وقت تنهایی و سختی ما به پیشش می رویم
لیک با اعمال خود هر لحظه نیشش می زنیم
ظاهرا مجنون و او لیلای بی همتای ماست
باطنا لیلای ما دنیای پر غوغای ماست
آقا جان ... آقا ...
گر شنیدی با تو یارم ... بشنو و باور مکن !
گر بگویم بی تو زارم ... بشنو و باور مکن !
گر بگویم روزها از عشق رویت ای صنم ...
در غم و محنت دچارم ... بشنو و باور مکن !
اگه اومدم بگم دوست دارم این حرف من به تو نیست ...!
حرف تو به منه آقا !!
آخه تو اول دوست داشتی و منو کشوندی ...!
عشق یک روز یقین باطل بود ...
آقا ...
گر بگویم هر شب از عشق رویت ...
ای مه جبین ...
تا سحر اختر شمارم ...
بشنو و باور مکن ...!
یابن الحسن ...
می خوام یه بار یه حرف راست بهت بزنم ...
یا امام رضا !
راست می گویم اگر گویم تو را با صد قسم ...
مات رخسار نگارم ... بشنو باور مکن !
می گم روتو بر نگردون منو برگردون ...

بسم رب الزینب
سلام و عرض تبریک به ساحت مقدس
آقا امام زمان عج
ارباب بی کفنمون ابا عبدالله الحسین ع
و همچنین نوکر و سرباز خاص آقا امام زمان عج :
آسید جواد ذاکر ره
به مناسبت میلاد فرخنده ی
کوثر ثانی
و ملیکه ی ملک دل ما سید ذاکری ها
رقیه ی بنت الحسین (س)
که پیر میخونه مون با این اسم مستی ها کرده و هروله ها آفریده و
نقش ها بر لوح دل و جانمون زده
نمیدونم چی بگم و یا چی بنویسم که حق مطلب ادا بشه
بنابراین به همین تبریک ساده بسنده میکنم
فقط برسم همیشگی مون
با چشم گریون
همه چز رو واگذار میکم به خود سید
که از اربابشون هر آنچه رو که به صلاحمونه
- در راه قرب به اهل بیت (ع)-
برامون طلب کنن
دعای همیشگی مون :
اللهم ارزقنا شفاعه الحسین
اللهم ارزقنا زیاره الحسین و زیاره بنت الحسین
ارباب جان عنایتی بفرمایید که زبون و دلمون یکی بشه
یعنی هر چی که داریم به زبون میخوایم
از ته دل باشه
الهی آمین
![]()
![]()
![]()
نام بی بی اعظم الاسماء بُوَد دخت ثارالله دین ما بُِِوَد
نام او تسکین درد بی دواست عشق او فرمانروای قلب هاست
عشق او در هر دلی جا وا کند سینه را سیناتر از سینا کند
باده خوار و می پرستم کرده است عشق این دردانه مستم کرده است
بر عوالم می نمایم سروری چون سگانش را نمودم نوکری
چهارده معصوم باشند عاشقش نیست جز آل علی کس لایقش
احمد و حیدر، حسن، زهرا، حسین اکبر و عباس، قاسم، زینبین
او سکینه، او علی اصغر است اهل بیت عشق را او مظهر است
سوره توحید سدّ راه ماست وَرنه می گفتم که او دخت خداست
گر چه در بند حسین و زینبم اهل عالم من رقیه مذهبم
بنده کس نیستم تا زنده ام یا حسین من دخترت را بنده ام
روزهای هجر را گذراندیم و زنده ایم
ما را به سخت جانی خود این گمان نبود !!!
سلام ...
همدلای عزیز حرفی برای گفتن نمونده ... یعنی حرف زیاده ... کلمات کم آوردن ...
دلمون برات تنگه سید ![]()
همین
چی بگم دیگه ؟
***
آن شب كه گفتي يا حسين جانم فدايت
گفتم به خود پيدا شده راه سعادت
تو خواندي و من با نوايت مست گشتم
تو گريه كردي من ز اشکت سبز گشتم
من كي پريدن را بلد بودم عزيزم؟
شيدايي و ديوانه بودن را حبيبم؟
تو باده خواري را برايم باب كردي
شبهاي تاريك مرا مهتاب كردي
تو مست كردي جان من را با صدايت
عاشق نمودي قلب من را با صفایت
تو با وجودت از گل و از ياس گفتي
از حيدر و از زينب و عباس گفتي
تو اول و آخر نمودي قصه عشق
پروانه سان تفسير كردي قصه عشق
رفتي ولي قلب مرا با خود كشاندي
با رفتنت هستي من را هم پراندي
تو رفتي بي آنكه بداني زير پايت
جاكرده قلب من به سان رد پايت
حالا دگر قلب منم ديوانه گشته
خواهان جام آخرين باده گشته
خواهد بگويد ياحسين و جان سپارد
ديگر قراري بهر اين دنيا ندارد
خواهد كه سقا جام آخر را بريزد
خواهد كه زينب دست قلبم را بگيرد
خواهم ز تو يكبار ديگر هم بخواني
يكبار آن سان كز براي خود بخواندي:
يا حسين غريب مادر تويي ارباب دل من يه گوشه چشم توبسه واسه حل مشكل من
------------------------------------------------------------------------------------
دیدی ای حافظ که کنعان دلم بی ماه شد ؟
عاقبت با اشک غم کوه امیدم کاه شد
گفته بودی یوسف گمگشته باز آید ، ولی..
یوســف من تا ابد هم نشـین چاه شد
یا امام هشتم !
خودت شاهد باش آقا جان
... خودت شاهد باش که چی به روز و روزگارمون اوردن ...
آره من یه یاغی ام . یه ادم ناسازگار
وقتی تمام دلخوشی های یه ادم و ازش بگیرن
دیگه چیزی برای باختن نداره
یـــــــا حسیـــــــــن
ادرکنــی اربـــــاب جــــان
سلام بر اربابی که تو را از من گرفت ...
حکایت سجاده خیسم تکراری تر از اونه که بخوام هزار باره بگمش ...
بازم منم و در به دری تیر ماه ...
منم و تنهایی بیش از پیشم ...
منم و سید مظلومم که این اواخری ها دیگه به ما سر نمیزنه ...
دیگه نمیتونم بگم سید جون مگه بدها دل ندارن ..... میدونی چرا که ؟
دیگه دل هم ندارم .... داغون شد رفت پی کارش
یادم میاد اون روزا ، آخر همه زار زدنهام میگفتم
خدایا ، حضرتا ، اربابا !
اگه قراره دعاهامون بی ثمر بشه و سیدم چشاشو باز نکنه ... فردا نشه ...
سپیده نزنه ...
روزم بی حضور اون شروع نشه ...
سید پاشو ببین چه طوری هنوز رسوای اشکم و دستام خالیه ...
مشتی تو رفتی و من هنوز پای این سجاده ام
هر کی میاد اینجا میگه بابا اینهمه ادعا میکردی همین ؟ تو هنو زنده ای خادم ؟
غیر چهار تا چین و چروک رو صورت و یه گودی کبود پاچشم، هیچی ؟
و من حرفي ندارم که بگم !
تازه اگر تارهای سفید مو رو هم بهش اضافه کنی یه ذره میشه تصور کرد که داغ دیده ام ...
ولی سید هر کی ندونه تو میدونی ...
خشت های کاهگلی اون اتاق های اون سر حیاط شاهدن !
درب و داغونم
آره مشتی بازم دارم چرند میگم ... بازم نوشته های بی سر و ته ...
بازم میخونه رو با دفتر دلتنگی های شخصیم که حالا تعدادشون به ۸ تا رسیده اشتباه گرفتم !
اصلا میدونی میخوام چی بگم ؟
حرفم همون حرف تیر ماه 85 ...
میخوام بگم اونقدر پای این سجاده می مونم که یا بیای یا بیام
در به درت شدیم دمت گرم ... رفتی داغونمون کردی فدای سر اربابت ...
رسوای خلق الله شدیم ؟ اصلا رسم عاشقی همینه ...
گفتن سید جواد هم گریه هاشو نبرد ؟ گفتیم اون لایق بود بره پیش اربابش ...
ولی ما فقط خواستیم توجیه کنیم تنها رفتنت و ...
ولی سید جوونیم فدات ، اصلا بزار یه جور دیگه بگم ، نمیگم یا بیا یا بذار بیام .
میگم که سر جدت اگر یکی یه نظری بهم کرد که بیام ، سید جون یه وقت نگی که نه هنو زوده
سید خودت میدونی دارم چی میکشم ...
چی میشه یابن فاطمه یه گوشه چشم نگام کنی ...
چند وقته توی روضه هات نمیتونم گریه کنم ...
اشکو ازم نگیر آقا ، بزار برات گریه کنم ...
.
.
.
هنوزم میخوان بکشنت سید
میخوان برای عاشقات بکشنت
میگفتن تو فیرورق واسه زدن بنرهات تو سطح شهر / مجوز ندادن ...
اصلا بذار اصل ماجرا رو بگم :
اونایی که میخوان تو رو در ما بکشن دارن دست و پا میزنن که خودشون زنده بمونن ... میترسن ... از اولاد زهرا میترسن ...
یعنی واقعا اینا از مادرت میترسن یا از آقا یا از منافع خودشون ؟ نمیدونم
خدایا ، بگذرازمون که دل مهدی دردانه ات رو اینطوری خون میکنیم ...
سید خودتم میدونی همیشه تو درد دل هام بهت گفتم که سید رفتی ، نگفتم نیستی ...
اینم حتم بدون کسانی که نمیتونن این حضور با عظمت رو درک کنن نیستن ...
از زبون همه هم گریه هام میگم سید :
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
سید ، آقا ، هستی ، مستی ، میدونم بی کس پرستی ، یه نظر ...
علی علی سیدم ![]()

پادشاهيست كه ذكرش ، دم اعجاز من است
مرز ديوانگي اوست كه آغاز من است
گاه گاهي كه دلم ميل پريدن دارد
حرم كرب و بلا مقصد پرواز من است
مطربم مطرب ميخانه ي شش گوشه ي دوست
ساز من عشق و ، حسين نغمه ي آواز من است
...
مجلس روضه همان صندُق قرض الحسنه است
گريه و سينه زني ، مال و پس انداز من است
...
خدا کند که از این لحظه تا رسیدن مرگ
غلام باشم و ارباب من حسین باشد
دلم خوش است به میخانه ، تا زمانی که
پياله دار ِمي ِناب من حسين باشد

اوْغۇل آل-ی-هاشیم ایچره ، عجهب ایمتیازه یئتدیـن
هامێـدان قابـاق جاهـانـدان ال اۆزۆب جهاده گئتدین
نیگـهران آنـوْن اؤلئیـدی دئ گـؤرۆم نـه تئز قَییتدیـن
گـل اؤزۆم اوْلـۇم اوْ قانلـێ قدهمیـن فداسـێ اکبـر
خـبــر-ی-فـراقــون اینـــدی مـــن-ی-نامــوراده گـلــدی
خانێم عمهن ائتدی شیوهن، حرهم اهلی داده گلدی
نـه حــالا قالێــب جنــازهن نییــه بـس عبــاده گلـــدی
یئــره قــان آخێــر عبــادهن نــدی مـاجــهراسـێ اکبـر؟
گۆن ائدهر گیله دئسهم گر، سنه ماه-ی-منظهر اوْغلۇم
گــؤیــۆن آفتـابــێ هــاردان بــۇ جمــاله بنــزهر اوْغلــۇم
سنــه آیــدا گـۆنـده قـۇربـان گـؤزهل اوْغلۇم اکبر اوْغلۇم
گــۆنـه اینـجیـلا بــاغێشــلار یـۆزیــویــن جلاسـێ اکبـر
ائله شمع-ی-حۆسنی روشن، ننه باشۇوا دوْلانسێن
گـۆنه بـاخ گـۆن اوْرتـا وقتـی، بـۇلۇد آلتدا دالدالانسێـن
گئجه آت نیقابی یـۆزدهن مـه-ی-آسیمـان اۇتـانسێـن
اوْلا میـن جانێـم اوْ حـوسنـون سیپهر-ی-بلاسێ اکبر
نمـهکیـن لبینـده حـقّ-ی-نمـهکی ایتیـرمـک اوْلمـاز
سخنین شکهردی شۆکرۆن یئرینه یئتیرمک اوْلماز
بالا داغێ گؤرسه دیلدهن، بالا داغ گؤتۆرمگ اوْلماز
گؤزۆن آچ منی دانێشدێر، گؤزۆمۆن ضییاسی اکبر
یۆزیـوی گـؤرهن مثلـده، سنـه مصطفیع دییــهردی
گـؤرۆب حـوسـنلـی کمـالـون بلـغالعــلا دییــهردی
اوْ کمالــه مــه جمـالــه کشــفالـدجــا دییــهردی
اۇجــالاردێ خـوْش خصـاله، حسنت صلاسی اکبر
بیزیـم ائلـده یـازدێ تقــدیـر آدێــوێ شهیــد-ی-اووهل
سنه چاتدێ فئیض-ی-اکمل منه قالدێ اجر-ی-افضل
ائلهییب حدیث-ی-عئشقیم غم-ی-مجمهلیم مفصّل
بـــۇ حـدیثـی بیلمــهز ایـلـلا شهـــدا آنـاســێ اکبــر
منــه آغـلا قـوْی مـلالیـم اوْلا ثبـت گـؤز یاشۇنـدا
گؤزۆن آچ گؤرۆم عزیزیم بـۇ نه یـارهدیـر باشـۇنـدا
اوْتۇرۇب جبینه شمشیر، قۇرۇیۇبدۇ قان قاشۇندا
الیمـی بئلیمـده قـوْیـدۇ، بۇ باشێن یاراسێ اکبر
امروز دلم عجیب بیتاب این شهزاده بود
دلم نیومد اشعاری رو که تو دفتر شعر پدر بزرگوار آ سید جواد برای این شهزاده ثبت شده بودند رو
تنها تنها بخونم و مستی کنم
ترک زبوناش علی علی
هم نوا با مادر داغدارش
یا علی اکبر مدد ![]()
از شنبه تا پنج شنبه این هفته یه جورائی ذهنامون مشغوله ......
که چی بخریم یا چه کار کنیم که دل مادرامونو شاد کنیم .....
هر کس با توجه به وسع مادی و البته معرفت دلی خودش برای مادر هدیه ای می خره ....
خدایا .... این روزا ... از طرفی دلم پیش مادرم زهراست (س ) ....
و از طرفی هم پیش آقامون حجة بن الحسن عج ...
که روز مادری چی دارم که رو سفید باشم .... در پیشگاه حضرت ....
به اعمالم نگاه می کنم ... شرمنده می شم .....
به شخصیتم ..... به بی معرفتیم .... به ندبه های ...
و حرفی جز این به لبم نیست که :
مادر ... من سخت بی چیزم و شرمسار ...
السلام علیک یا امی یا فاطمه الزهرا ( س )
مادر سادات میلادت مبارک ...
مادر آ سید جواد ... روزت مبارک ...
همدلای عزیزم ....
بسم الله ....
بیایین برای روز میلادش هر چی که می تونید و دلتون میخواد ... تقدیم حضرت مادر کنیم
دوباره با ذکر یا زهرا (س )
یا زهرا (س ).... یا زهرا (س )......یا زهرا (س ).....
گفتم که چیزی ندارم خانم جان ...
پس همین ندبه های بی حضورم تا ابدا تقدیم دل نازنین پسرتون
بامید اینکه دلتون از این خادم بی معرفت راضی باشه
علی علی
![]()
![]()
![]()

چهارمين سالروز شهادتش
مطابق با تقويم قمري
مصادف با وفات بی بی ام البنين فرا رسيد
بر عاشقانشان تسلیت باد
امیدوارم امشب کسی دست خالی از درگاهشون برنگرده
امشب برای هم دعا کنیم که کربلا ندیده از دنیا نریم
بحق شهدای امشب
انشاالله
--------------------------------------------------------------------------------------
سیدم ! نمي دانم چرا هرچه به خاطراتم رجوع مي كنم بهار را به ياد نمي آورم . . . !
شايد نبودن تو دليلي است كه تمام فصل ها برايم پاييز باشد .
شـــــور برپـــــــا شــد و گـل پیـرهنــــی پیدا شد
عشـــق تفسیـــــر شـــد و سینـه زنی پیدا شد
ذکـــــر طـوفانی او شعلـــــــه به عالــــم میــــــزد
گرد و خاکــــی شـد و صاحــب سخنـی پیدا شد
او کـــه مظلــومیتــــش ارث بـــــه مــــادر بـــــرده
حرفـــــی از شمـــــع زد و سوختنـــــی پیدا شد
عاشقـــی بــود سری لایـــق خنجـــر به کفــــش
خــــوش درخشيد و به ما شب شـكني پیدا شد
زخم صـد طعنه به تن داشت ولی مست و خراب
همچــو منصــــور که بی دســت و تنـی پیدا شد
خون دل بود که هر لحظـه به کامـــش می ریخت
کلــــــب زهـــــرا شــــد و افروختنـــــی پیـــدا شد
حرف دیگه ای برا گفتن ندارم ... جز اینکه :روزهای هجر را گذراندم و زنده ام
مرا به سخت جانی خود این گمان نبود
شعر و دلنوشته و عکس که واسه ما آ سید جواد نمیشه رفقا !
چه کنم با این درد که نمیکشد / دیوانه ام میکند ...

دل شوریده من چون که شراب تو چشید
آنچنان گشت که از او به فغانم، چه کنم